اپیدمیولوژی فضایی

اپیدمیولوژی فضایی

آمار فضایی و اپیدمیولوژی
اپیدمیولوژی فضایی

اپیدمیولوژی فضایی

آمار فضایی و اپیدمیولوژی

آشنایی کامل با مفهوم فضا

فضا مجموعه ای از انسانها ، فعالیتها ، محیط طبیعی ، محیط مصنوعی می باشد . به بیان دیگر فضا محدود به ابعاد فیزیکی نشده و آنچه را در خود داشته ، اعم از فیزیکی و غیر فیزیکی و یا ایستا یا پویا را شامل شده و دارای بُعد زمان است .   

مفهوم فضا در جغرافیا

در جغرافیا مفهوم فضا ، به صورت علمی ، تقریباً از دهه 1950 ، با مقاله فرد کورت شیفر در مورد (استثناگرایی در جغرافیا) وارد ادبیات جغرافیایی شد . عده ای مفهوم فضا را یک مفهوم اساسی در جغرافیا می دانند . در جغرافیا فضای جغرافیایی شامل فرایندهای طبیعی تغییر یافته و به وسیله انسان شرایط اجتماعی ، تولید ، تقسیم کار در یک کل منظم می باشد . در واقع فضای جغرافیایی بخشی از سطح زمین است که به همراه دورنمای مادری و اجتماعی به وجود می آید

 

فضای جغرافیایی فضایی است که به وسیله انسانها در ارتباط با نظام های فکری و بر اساس نیازهای آنها به شدت ادراک می شود . یا فضای جغرافیایی مشتمل است بر فضای قابل سکونت ، جایی که شرایط طبیعی ، سازمان بندی زندگی اجتماعی را میسر می سازد و فضایی است عینی که مجموعه روابط و مناسبات متحول می گردد . این روابط در چارچوب معینی یعنی در سطح زمین استقرار می یابد .

 

عوامل سه گانه و شکل گیری فضا

بدون شک ، مانوئل کاستل ، در ردیف اولین محققانی است که دیدگاه ساختی را وارد ادبیات جغرافیایی کرده است . او این مهم را در سال 1977 ، با انتشار کتاب پرارزش (مسائل شهری) مطرح ساخته است . از نظر کاستل ، نظریه فضا ، بخش یکپارچه نظریه اجتماعی است . در این نظریه ، کاستل ، از مفهوم شیوه های تولید و عوامل سازنده شیوه های تولید که از طرف لوئی آلتوسر فیلسوف نامدار فرانسوی ارائه شده است بسیار مدد می گیرد .

درجهت فضا = به مثابه یک تعبیر از مجموعه ساخت اجتماعی ، لازم است . عوامل شکل گیری فضا  شرایط نظام اقتصادی ، نظام سیاسی ، نظام ایدئولوژیکی .

- از نظر کاستل ، در جامعه سرمایه داری ، تسلط نظام اقتصادی ، اساس سازماندهی فضایی را تعیین می کند زیرا ، در نظام سرمایه داری ، جستجوی سود بیشتر ، مکان گزینی فعالیتهای اقتصادی ، تولیدات کالا ، خدمات ، حمل و نقل و ارتباطات ، در مکانهای ویژه ای صورت می گیرد .

- نظام سیاسی ، سازماندهی فضا را از طریق سلطه و تدوین مقررات ، یگانه سازی و سرکوب به انجام می رساند .

- نظام ایدئولوژیکی ، با شبکه ای از نمادها ، با دورنمایه ایدئولوژیکی ، به فضا سرشت خاص می بخشد .

 

در جغرافیا ، مفهوم فضا به دو صورت بکار می رود .

الف: فضای مطلق              ب: فضای نسبی

1- فضای مطلق دارای کیفیت عینی ، واقعی ، مشخص و طبیعی می باشد . فضای نسبی بطور مداوم در اثر نیازهای اجتماعی ، اقتصادی و شرایط تکنولوژیک در وسعت و فرم تغییر می یابد .

- از نظر دیوید هاروی ، به تعداد عملکردهای انسانی و فرایندهای اجتماعی ، فضاهای نسبی وجود دارد . در دیدگاه علم فضایی ، مردم در فضاهای نسبی زندگی می کنند .

2- فضا ، به منزله یک پدیده ثانوی ، از واکنش عمده ی انسان یا ساخت اجتماعی موجودیت می یابد .

3- مانوئل کاستل ، در اثر ارزشمند خود با عنوان (مسائل شهری) ، از فضا ، تعریف و تفسیری این چنین ارائه می دهد : فضا یک تولید مادی در ارتباط با سایر عوامل مادی است . در بین سایر عوامل ، خود انسان ، قرار گرفته است که در داخل روابط اجتماعی ویژه ، به فضا ، فرم ، کارکرد و اعتبار اجتماعی می بخشد .

4- فضا ، تنها از طریق معرفها و فرایندهایی که آن را به وجود آورده اند شناخته می شود و تنها از این طریق افتراق فضایی موجودیت می یابد .

5- از نظر جغرافیدانان رادیکال ، عامل تولید و روابط تولیدی، اساس سازمان فضایی محسوب می شود .

پراکندگی فضایی

- پراکندگی فضایی ، مجموعه ای از واقعیتهای عینی است . هر یک از این واقعیتهای عینی دارای محل استقرار ویژه و یک سطح مشخّص می باشد . پراکندگی فضایی واقعیتهای عینی ، بدانسان آرایش یافته است که می توان از نظر تراکم ، الگویابی و پخش آنها به تحلیل و تدوین قوانین مربوطه پرداخت .

- در اغلب موارد ، در شناخت پراکندگی فضایی ، تنها روی یک پدیدۀ واحد تأکید می کنند تا در جستجوی قوانین و صورتبندی پراکندگی فضایی پدیده ، توفیق یابند .

 

تصمیم گیری و اسلوب فضایی

تصمیم گیری ، ساز و کار اساسی همۀ مسائل جغرافیایی است . در جغرافیا ، تصمیم گیری ، تأثیرات خود را در پراکندگی فضای فعالیتهای انسانی ، به صورت نمود عینی ظاهر می سازد . مثلاً تصمیم گیری در مورد کاربری زمین در مزارع چهره های مختلف جغرافیایی خلق می کند .

محیط مکانی یا اسلوب فضایی ، هم از عوامل طبیعی و انسانی فضا برونزا و هم از شرایط طبیعی و انسانی فضای درونزا تأثیر می پذیرد .

پس اسلوب فضایی از عوامل زیر ترکیب می شود :

1- درونمایه فضا                2- ابعاد فضا

 

درونمایه فضا

پدیده های طبیعی نظیر ناهمواریها ، حیات گیاهی – حیوانی و ساختهای انسانی مثل شهرها ، جاده ها ، کارخانه ها و مزارع ، درونمایه یا محتوای طبیعی و انسانی فضا را تشکیل می دهند . این پدیده ها به صورت وحدت جمعی و عملکرد جمعی ، جهان واقعیتهای جغرافیایی را به وجود می آورند . این واقعیتهای جغرافیایی ، به سبب تأثیر نمادهای اجتماعی – اقتصادی ، مذهبی و عوامل شخصی ، از گروهی به گروه دیگر و از ملتی به ملت دیگر تفاوت پیدا می کند . زیرا گروهها و ملتها ، در داخل شرایط خاص اجتماعی ، اقتصادی و مذهبی تصمیم می گیرند و فعالیت می کنند . پس تحلیل تصمیم گیری ، گام نخست در شناخت محیطها و پدیده های انسان ساخت می باشد .

ابعاد فضا

ابعاد فضا ، از فاصله ، جهت و موقع نسبی شکل می گیرد . درونمایه یک فضا به همراه پراکندگی نابرابر پدیده های طبیعی و انسانی سبب تحرک در جامعه می گردد . مثلاً وجود معادن در یک مکان و عدم وجود آن در مکان دیگر و نیاز این مکان به منابع معدنی ، و یا نیاز بانوان خانه دار به مراجعه به مرکز خرید که دور از منطقه مسکونی آنها قرار گرفته باشد تحرک مکانی – فضایی در جامعه را موجب می شود . استخراج معادن و صدور آن به بازارهای مصرف ، به میزان زیادی با عامل فاصله در ارتباط است . موقع مغازه ها نیز بدینسان عمل می کنند . تمرکز مغازه ها در بخش مرکزی شهرها ، دسترسی نسبی به آنها را در برابر نیاز مصرف کنندگان افزایش می دهد . و مصرف کنندگان با رفع نیاز درخریدهای مختلف از مرکز شهر ، فاصله های کمتری را می پیمایند .

 

 

 

فرایند فضایی

فرایند فضایی ، ساز و کاری است که ساخت فضایی توزیع یک یا چند پدیده را به وجود می آورد . هر فرایند فضایی ، بیشتر حاصل تصمیمات انسانی است . یک مثال ساده ، این موضوع را به خوبی روشن می سازد = بخش مرکزی شهرهایی که دارای تاریخ طولانی می باشند به جهت وجود خیابانها و معابر تنگ و باریک جهت عبور وسایل نقلیه امروزی ، چندان مناسب نمی باشند . این وضع در نتیجه تصمیمات مالکین و تصمیم گیری درمورد نحوه کاربری زمین به وجود آمده است . از این رو ، در هر فرایند فضایی ، یک نوع (رابطه علت و معلول) قابل بررسی می باشد .

- تصمیم گیری در مورد یک اسلوب فضایی ، سبب بوجود آمدن تحرک در فضا و همچنین تغییر در طول زمان می باشد . ترکیب این دو امر واقع ، فرایند فضایی را تشکیل می دهد .

 

الگوی فضایی

پراکندگی پدیده های جغرافیایی یا فعالیتهای اقتصادی ، در سراسر سطح زمین و یا در داخل یک ناحیه ، تحت شرایطی ، شکل گیری الگوها را امکان پذیر می سازد . هر الگوی فضایی ، حاصل تصمیم گیری های انسانی است . در سطح زمین هر الگوی فضایی ، غالباً از سه فرم هندسی : 1- نقاط (گره ها) 2- خطوط و حوزه ها و یک سطح جغرافیایی تشکیل می شود .

1- به هم پیوستگی فرمهای خطی و گرهی ، ممکن است به عنوان ناحیه گرهی خوانده شود که در بیشتر تحلیلهای جغرافیایی از آن استفاده می شود . یک شهر نیز ممکن است به صورت یک ناحیه گرهی درآید . بدین ترتیب هر یک از نقاط یا گره هایی که در آنها ، حبوبات جهت حمل به راه آهن ، انبار می شود به عنوان ناحیه گرهی معرفی می شوند .

2- سومین مفهوم در الگوی فضایی ، ناحیه همگن می باشد که در مثال ما ، پراکندگی کشتزارها و قطعات زیر کشت حبوبات ، دامداری و نظایر آن ، به صورت موزون صورت می گیرد .

3- چهارمین بخش الگوی فضایی ، سطح جغرافیایی است که شامل اشکال ناهمواریها ، درّه ها ، تپه ها و میزان ارتفاع از سطح دریا در سراسر سطح جغرافیا است .

الگوی فضایی حاصل الگوی به هم پیوسته ای است که از کوچکترین تا بزرگترین مقیاس ، به صورت سلسله مراتبی ظاهر می شود . چنین سلسله مراتبی بازتاب تسلط یک نظام اقتصادی است که بر پایه تصمیم گیری های گروهی و یا دولتی در زمینه هدفهای اقتصادی ، گزینه های اقتصادی ، تغییرات تکنولوژیک ، نظامهای فرهنگی و انتخاب روشهای حل مسائل اقتصادی شکل می یابد .

 

الگوی فضای  عبارت است از یک گروه به هم پیوسته کارکردی از فعالیتهای اقتصادی و یا سکونتگاهی در یک حوزه ویژه که دارای ابعاد همگونی ، گرهی و سلسله مراتبی ، می باشد .

 

الگوهای پراکندگی فضایی چهار نوع است .

1- الگوی نقطه ای         2- الگوی شبکه ای         3- الگوی سطحی          4- الگوی ناحیه ای

1- الگوی نقطه ای ، زمانی شکل می گیرد که پدیدۀ موردنظر ، به صورت یک سری از نقطه ها بازنمایی شود عینیت یابد . پراکندگی بانکها ، هتلها ، سوپرمارکتها در داخل یک شهر ، مجموعه ای از الگوی نقطه ای را تشکیل می دهند . الگوی نقطه ای ، غالباً به صورت گروهی ، خوشه ای و دسته ای شکل می یابند .

2- الگوی شبکه ای یا خطی ، چهره های خطی نظیر جاده ها و خطوط آهن را به نمایش می گذارد . از طریق این شبکه ، جریان کمّی ترافیک بررسی می شود و میزان سهولت دسترسی نسبت به گره های مختلف تعیین می گردد .

3- الگوی سطحی به وسیلۀ خطوط همسان شکل می گیرد . در داخل شهرها ، تراکم جمعیت ممکن است به وسیلۀ شبکه سطحی نشان داده شود چنان سطحی امکان دارد در شکل مخروطی ظاهر گردد که حداکثر تراکم به طرف مرکز شهر و حداقل آن به سوی پیرامون شهر می باشد . در میزان درآمد خانواده ها ، عکس این حالت اتفاق می افتد . یعنی بالاترین درآمد خانواده های شهری ، به حومه های زیبای شهر اختصاص می یابد .

4- الگوی ناحیه ای ، آخرین نوع پراکندگی فضایی ، در داخل شهرها ، از ترکیب نواحی به وجود می آید . در این زمینه جغرافیدانان به دو ناحیه اعتبار قائل می شوند . ناحیه یکدست و نواحی کارکردی

ناحیه یکدست نواحی هستند که دارای مشخصه یکسان می باشند . حوزه های اجتماعی در داخل شهرها نمونه ای از این نواحی است . زیرا هر یک از این حوزه های اجتماعی مردم ، دارای کیفیت زندگی همانندی می باشند که می توان آن را در میزان درآمد خانواده ها ، سطح تحصیلات و ابعاد خانوار مشاهده کرد . نواحی کارکردی ، مثل حوزه های خرید در بخش خریدهای روزانه و هفتگی می باشند که دارای آستانه معینی هستند و مردم جهت خریدهای روزانه و هفتگی به آنها مراجعه می کنند ، بدینسان نواحی کارکردی دارای حداکثر کنش متقابل می باشد .

 

 

 

ساختار فضایی

محصول فرایندهای فضایی است که در آن به وسیله فرایندهای اجتماعی ، اقتصادی و طبیعی سازمان می یابد . این سازمان یابی از محل استقرار عناصر و اجزاء داخلی یک پراکندگی فضایی تأثیر می پذیرد.

در واقع ، ساختار فضایی ، از آرایش و سازمان یابی پدیده ها که نتیجه فرایندهای طبیعی ، اجتماعی و اقتصادی به وجود می آید .

گفتنی است که بین فرایند فضایی و ساختار فضایی ، تفاوتهایی دیده می شود . بدینسان که فرایند فضایی ، یک نوع تحرّک و پویایی را در سطح زمین نشان می دهد . در حالی که ساختار فضایی ، نتیجه آرایش پدیده ها در سطح زمین می باشد .

بر اساس مدل جان فریدمن  فریدمن در این مدل ساختار فضایی و توسعه اقتصادی ملّی را مورد بررسی قرار می دهد .

1- در مرحلۀ اول ، مراکز محلی تقریباً مستقل اند و از یکدیگر جدا می باشند . سلسله مراتبی تشکیل نمی شود . هر شهر یا مرکز محلّی ، در یک ناحیه محدود ، به صورت یک حوزه بسته عمل می کند . این خصیصه ها ، در شهرهای پیش صنعتی دیده می شود .

در مرحلۀ اول ، امر توسعه تنها در یک یا دو مرکز متمرکز می گردد که نسبت به سایر مراکز ، دارای امتیازاتی است . اگر این مرکز از منابع غنی و نیروی انسانی کافی بهره مند باشد یک بازار پر رونق و پر وسعت مصرف به وجود می آید .

در مرحلۀ دوم ، یک مرکز قدرتمند به وجود می آید . مرحله ابتدایی صنعتی شدن فرا می رسد . حوزه های پیرامونی در اطراف مرکز به فعالیت می پردازند . کارفرمایان اقتصادی ، سرمایه گذاران و نیروی انسانی به سوی مرکز حرکت می کنند . اقتصاد ملّی ، به یک ناحیه واحد مادر شهری محدود می گردد . به سبب تسلط یک مرکز واحد به حوزه های پیرامونی ، در اغلب کشورهای استعمارزده ، استعمار در جهت حاکمیت بر کل جامعه تلاش می کند که از مرحلۀ اول به مرحلۀ دوم وارد شود .

در مرحلۀ سوم ، به تدریج ، ساختار ساده مرکز – پیرامون ، به صورت ساختار چند هسته ای در می آید . بخشهای مساعد پیرامونی توسعه می یابد و در این امر ، عوامل سیاسی ، اقلیمی و منابع طبیعی مؤثر می افتند . علاوه بر یک مرکز قدرتمند ، مراکز درجۀ دوم به توان اجتماعی و اقتصادی دست می یابند . این مراکز درجۀ دوم ، منابع و امکانات زیادی را به اقتصاد ملی عرضه می کنند و از این طریق ، رشد اقتصادی کشور تقویت می شود .

در مرحلۀ چهارم ، همبستگی متقابل کارکردی در نظام فضایی شهرها به وجود می آید و بخشهای پیرامونی که بین مادر شهرها قرار گرفته اند در داخل اقتصاد مادر شهری جذب می شوند .

 

تولید فضا :

هانری لوفور ، فیلسوف معروف فرانسوی از مکتب رادیکال ، مفهوم فضا را یک مفهوم سیاسی می داند . از نظر او ، فضا نمی تواند یک موضوع جدا از ایدئولوژی و یا سیاست باشد . زیرا ، فضا ، همواره به صورت سیاسی و راهبردی عمل می کند . فضا یک تولید اجتماعی است و تولید فضا مثل تولید کالاهای تجاری است . در جامعۀ سرمایه داری،تولید فضا ، جهت دستیابی به سود بیشتر می باشد (29) .

وی . ار . ولش ، معتقد است که فضا بدون موجودیت فرایندهای تفکر ، هیچگونه معنی و مفهوم عملکردی ندارد (30) . تولید فضا ، یکپارچگی تولید ارزش اضافی (بکارگیری نیروی کار ارزان دراین قبیل صنایع) و به دست آوردن سود بیشتر (به وجود آوردن بازارهای جدید در اثر تجاری کردن فضا) را امکان پذیر می سازد . تولید فضا ، حوزه های اطراف خود را به صورت مستعمره درمی آورد و آنها را وابسته به مرکز می سازد . در تولید فضا ، همواره به قدرت و توان مرکز در برابر حوزه های اطراف افزوده می شود . در تفکرات لوفور ، دو موضوع شهرنشینی و تولید فضا به هم پیوسته است (31) .

هانری لوفور ، به تولید فضاهای مختلف می اندیشد : تولید فضای متریک (فضای فیزیک) ، تولید فضای اجتماعی (روابط اجتماعی بازتولید) و فضای روابط تولیدی (تقسیم کار) . از نظر او ، در طول زمان ، انواع مختلف فضا ، بطور مدام به دنبال یکدیگر تولید می شوند و تولید فضا ، زندگی روزمره ، سطح تمدن و محیط زیست را تخریب می کند .

نظامهای مختلف سیاسی – اقتصادی ، فضاهای مختلفی تولید می کنند . چنان که در شهرهای سرمایه داری ، دارندگان اتومبیل ، جهت نگهداری و پارکینگ اتومبیل خود ، هزینۀ کمتری می پردازند و دولتها یا جامعه ها ، به احداث خیابانها برای عبور اتومبیلها ، هزینۀ بیشتری صرف می کنند و از این راه ، کارخانه های بزرگ اتومبیل سازی به قدرت و توانمندی مالی فوق العاده ای دست می یابند . بدانسان که در امریکا می بینیم . در این کشور ، صاحبان کارخانه های اتومبیل سازی در گسترش حومه نشینی بسیار مؤثر بوده اند تا از این طریق مردم امریکا را از حمل و نقل عمومی به اتومبیلهای شخصی انتقال دهند . در مقابل ، در شهر پکن ، مردم شهر با دارا بودن 5/6  میلیون دوچرخه ، فضای خاصّی را تولید کرده اند . پس ، می توان گفت که فضای اجتماعی حاصل تولید اجتماعی است .

 

افتراق مکان و فضا :

1- در اغلب موارد ، فضا ، بی مرز است. اما مکان ، همیشه دارای مرزهای معینی است .

2- مکان را فرهنگ انسانی می سازد . در حالی که فضا بیشتر حالت طبیعی دارد که از طریق فاصلۀ طبیعی با سایر مکانها ارتباط پیدا می کند .

3- مکان ، حاصل تجربیات انسانی است .

4- مکان ، فضای با نام و نشان می باشد .

5- فضا ، ماهیت چند بعدی دارد (33) .

6- مکان ، از قدرت وتوان مشخصی برخوردار است و گاهی آن را در سطوح ناحیه ای ، ملی و جهانی اعمال می کند. مثل نیویورک ، لندن ، پاریس ، پکن ، مکه و ... فضا فاقد این قدرت میباشد .

7- مکان ، بیانگر خاطرات ، تجربیات ، علایق  ، اسطوره ها و احساسات مشترک انسانهاست . فضا فاقد این امتیازات می باشد .

 

فضای جغرافیایی :

فضای جغرافیایی ، بازتابی از آگاهیهای اساسی انسان از جهان ، تجربیّات او از زندگی و وابستگیهای ارادی او با محیط خود می باشد (34) . فضای جغرافیایی ، فضای منحصر بفرد برای فرهنگ خاص می باشد . در واقع فضای انسان زاده ای است که تجربیات فرهنگهای خاصّی را از زندگی به نمایش می گذارد .

فضای جغرافیایی ، با تصمیمات انسانی ; فردی یا جمعی ، اختیاری یا اجباری ، آگاهانه یا ناآگاهانه ، به طور مرتب تغییر می یابد . اگر بخواهیم پدیده های فضای جغرافیایی را عمیقاً مطالعه کنیم . لازم است عوامل و سازمانهای تصمیم گیرنده ای را که این پدیده های فضایی را سامان داده اند بشناسیم و با هدفهای آنها آشنا شویم . این عوامل و تصمیم گیرندگان عبارتند از : نظامهای حکومتی ، سازمانهای دولتی ، سازمانهای برنامه ریزی ، صاحبان صنایع ، زمین داران و ... در سطوح پایین تر ، افرادی که فضای جغرافیایی راجهت زندگی خود انتخاب کرده اند (35) . بدینسان فضای جغرافیایی در بستر محیط طبیعی ، در سیرزمان ، در گذشته و حال و با تصمیم گیری انسانی عینیت می یابد .

 

مفهوم پخش فضایی :

پخش فضایی ، فرایندی است که بوسیلۀ آن ، رفتار مردم یا خصیصه های چشم اندازها ، در نتیجۀ آنچه که قبلاً در مکانی به وجود آمده است تغییر می یابد (36) . در واقع ، پخش فضایی ، عبارت است از گسترش یک پدیده از کانون یا کانونهای اصلی ، در بین مردمی که آماده پذیرش آن پدیده  می باشند . این گسترش در طول زمان صورت می گیرد .

بنابراین ، عامل پخش ، یک فرایند فضایی است که می تواند دگرگونیهایی در چشم اندازهای طبیعی ، انسانساخت ، رفتار و نگرشهای مردم به وجود آورد .

با توجه به موارد فوق ، در پخش فضایی ، دو عامل اساس کار است :

1- وجود پدیده یا پدیده ها . 2- امر گسترش . یعنی حرکت پدیده از خاستگاه اصلی خود ، پخش فضایی را موجب می شود . این پدیده ، ممکن است یک شیوۀ رفتار ، عقاید خاص سیاسی و اجتماعی و یا یک امر مادی نظیر رواج مد لباس و یک نوع کالای ویژه باشد .

در جریان پخش ، دو عامل قابل بررسی است .

1- پخش فضایی . 2- تعامل فضایی .

پخش فضایی ، حرکتهایی است که دگرگونی چشم انداز و یا شیوۀ رفتار را سبب می شود. تعامل فضایی ، مناسبات و روابط بین دو حوزه جغرافیایی است که برای اولین بار ، این مفهوم را ، ادوارد اولمن ، جغرافیدان امریکایی ، در جابجایی سرمایه ، کالا ، مردم ، عقاید و اطلاعات بین دو مکان بکار گرفته است . از طرفی تعامل فضایی ، ممکن است کارکردهای روزانه نظیر حرکت به محل کار ، مدرسه ، دانشگاه ، مرکز خرید و نظایر اینها را شامل گردد .

در علم جغرافیا ، به هنگام مطالعۀ پخش فضایی ، طبقه بندی زیر از پدیده ها،مورد تأکید می باشد :

1- سطح سازش نوآوری : از نظر اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، کشاورزی و ...

2- پخش نوآوری و توسعۀ فرهنگی .

3- اپیدمیولوژی (شناسایی همه گیری امراض) .

 

نظریۀ پخش فضایی :

در علم جغرافیا ، نظریۀ پخش ، ابتدا در سال 1953 ، به وسیلۀ تورستن هاگراستراند (38) ، جغرافیدان سوئدی در دانشگاه لاند منتشر گردید و برای اولین بار ، هاگراستراند با همکاران خود ، نظریۀ پخش را در زمینۀ گسترش نوآوریها و پدیده های کشاورزی به کار گرفت .

پخش به مفهوم انتشار ، گسترش ، پراکندگی و به هم آمیختگی است . در جغرافیای کاربردی ، نظریۀ پخش به دو بخش کاملاً مشخّص تقسیم می شود :

1- پخش ناحیه ای : مرحله ای است که در آن اطلاعات ، مواد ، کالا ، مد ، امراض ، تولیدات و نظایر اینها ، از ناحیه ای به ناحیۀ دیگر می رسد و بین جمعیّت ناحیۀ جدید گسترش می یابد . گاهی شدت نوآوریها و پدیده ها در ناحیۀ جدید بیش از خاستگاه اصلی پدیده ها و نوآوریهاست .

2- جابجایی مکانی پخش : همان مراحل پخش گسترشی را می گذراند اما ، مکان اصلی پخش اطلاعات ، موارد ، امراض و نوآوریها به تدریج از اطلاعات ، مواد و امراض خالی می شود و سرچشمۀ پخش می خشکد . بدینسان که به موازات پخش از مکان اصلی به مکان دیگر ، خاستگاه پخش اهمیّت و اعتبار خود را از دست می دهد که مهاجرتهای روستایی از روستا به شهر ، جابجایی آراء انتخاباتی احزاب ، دور شدن گتونشینان از گتوهای اصلی در شهرها ، نمونه هایی از این نوع پخش می باشد (39) .

الف- پخش سازش پذیر : در این مرحله ، انتقال پخش یا تراوش مستقیماً صورت می گیرد ; نظیر سرایت امراض از شخصی به شخص دیگر و یا از محله ای به محلۀ مجاور در شهرها . این مرحله با عامل فاصله ، رابطۀ نزدیکی دارد .

ب- پخش سلسله مراتبی : در این مرحله از پخش ، پدیده ها و نوآوریها ، به صورت منظّم و در قالب سلسلۀ مراتب فضایی گسترش می یابند . پخش نوآوری و پذیرش آن در یک ناحیه یا در یک کشور ، مثال خوبی بر این گفته است که نمونه های روشن آن را می توان در انتشار انواع مدها ، عقیده ها و خریدها از پایتخت به شهرهای بزرگ ، شهرهای میانی ، شهرهای کوچک و روستاها مشاهده کرد .

پخش سلسله مراتبی ، از بزرگترین مراکز به کوچکترین آن جریان می یابد .

 

عوامل مؤثر در فرایند پخش فضایی :

1- اولین عامل ،حوزه یا محیطی است که در آن فرایند پخش ظاهر می شود . این محیط جغرافیایی ممکن است دارای شرایط طبیعی یکنواختی باشد و یا چهرۀ پر تضادّی را تشکیل دهد .

2- عامل دوم، زمان است که ممکن است به صورت مداوم درآید و یا دوره های جدا از هم داشته باشد .

3- سومین عامل ، در فرایند پخش ، موضوع پخش است . موضوع پخش ممکن است امراض واگیر ، نوآوریهای کشاورزی و تکنولوژیکی ، جمعیتّها ، پیامها ، رفتارها ، مدهای لباس ، دستگاههای ویدئو و نظایر اینها باشد . موضوعات پخش ، از نظر درجۀ سازش پذیری ، ارتباط پذیری و میزان سهولت دسترسی با یکدیگر تفاوت پیدا می کنند .

4- مبدأ پخش ، مکانهای مختلف جغرافیایی است که تحت شرایطی ، خاستگاه پدیده ها و نوآوریها می باشد .

5- مقصد پخش ، مکانهایی است که موضوع پخش با جریان مداوم به این مکانها می رسد

6- مسیر حرکت پدیده ها ، تحت شرایطی ، موضوع پخش در مسیرهای ویژه ای جریان می یابد تا به مقصد برسد .

 

نواحی کانونی در نظریۀ پخش فضایی :

به هنگام مطالعۀ نواحی کانونی ، می توان همۀ کانونهای پخش فضایی را در سه قسمت طبقه بندی کرد (43) :

1- کانون گردآورنده : مراکز برداشت محصولات کشاورزی ، استخراج معادن ، مراکز جمع آوری نامه ها ، روزنامه ها و مجلات ، مراکز جمع آوری سفارشات سازمانهای تجاری ، مراکز پس اندازهای بانکی ، مراکز جمع آوری مالیات ، حرکت روزانۀ مردم به سوی کارخانه ها ، مراکز تفریحی ، مؤسسّات دانشگاهی و علمی ، نمونه هایی از کانونهای گردآورنده می باشند .

2- کانون توزیع کننده : مزارع آبیاری شده ، تهیّه الکتریسیته و آب جهت واحدهای مسکونی ، توزیع مواد مصرفی به مردم ، تهیۀ کتابها و مجلّات برای کتابخانه ها ، شرکت های دولتی و خصوصی ، ایستگاههای رادیو – تلویزیونی ، مؤسّسات تعلیماتی .

3- کانون مبادله .

 

عوامل مؤثر در پخش فضایی :

نظریه پخش فضایی عبارت است از : گسترش یک پدیده از یک کانون یا کانونهای محدود ، در میان مردمی که آمادۀ پذیرش آن پدیده می باشند فرایند پخش فضایی تحت تأثیر عوامل زیر قرار می گیرد :

1- پدیده یا پدیده ها ، مشخصّات عمدۀ آنها و میزان جاذبیت پدیده ها .

2- کیفیّت گسترش پدیده ها .

3- کانون یا کانونهای پدیده ها .

4- جمعیّتی آمادۀ پذیرش با زمینه های متفاوت پذیرش ، مقاومتهای مختلف جمعیّت در برابر نوآوریها و یا اشتیاق و هواخواهی آنها از نوآوریها و پدیده ها .

5- سهم فاصله در فرایند توزیع اطلاعات و گسترش پدیده ها ، موانع اخذ اطلاعات در مکانهای مختلف ، نقش رسانه ها و نقش دولتها .

6- سهم زمان در مقاومت یا پذیرش پدیدهها و نوآوریها میان جمعیت (44) .

7- نقش کیفیت ارتباطات .

8- ساختار اجتماعی و نقش مسئولان .

9- انتخاب و تصمیم گیری .

در تحلیلهای جغرافیایی ، به هنگام تحقیق در عوامل پخش فضایی و گسترش یک کالا ، یک عقیده و یا انواع مهاجرتها و بالاخره در پخش همۀ پدیده ها ، ساخت سلسله مراتبی در رابطه با (عامل فاصله) ، (عامل جهت) ، (میزان برخورد مردم) و (حوزه های پیرامونی یا مرزها) مورد توجه قرار می گیرد . به سخن دیگر ، در جغرافیای کاربردی ، بکارگیری نظریه پخش فضایی ، مطالعۀ جریانهای مختلف (کالا ، عقیده ، امراض و مهاجرتها) در سراسر فضای جغرافیایی می باشد .

 

جغرافیای زمان و بعد فضایی :

در سال 1975 ، تورستن هاگراستراند ، استاد جغرافیای اجتماعی در دانشگاه لاند سوئد ، عنوان جغرافیای زمان را وارد ادبیات جغرافیایی کرد که در مطالعات اولیه اش در مورد (پخش فضایی) بدان دست یافته بود . در واقع هاگراستراند ، می خواست که بُعد زمانی رابه تحلیل فعالیتهای فضایی بیفزاید و روی زندگی اجتماعی و زیستگاه انسانی تأکید کند . او در این تفکّر جغرافیایی خود ، سه اصل عمده را درنظر داشت (45) :

1- زندگی انسانی در بُعد زمانی و فضایی ، سامانمند است .

2- زندگی انسانی دارای دو بُعد فیزیکی و اجتماعی می باشد .

3- فعالیتهایی که زندگی انسانی را شکل می بخشند به وسیلۀ موانع زمانی و فضایی معیّن ، محدود گشته است .

در گسترش فعالیتهای انسانی ، سه نوع موانع و محدودیت زمانی و فضایی دیده می شود (46) :

1- محدودیتهای توانایی ; محدودیتهایی هستند که بهوسیلۀ ساختمان فیزیکی افراد برقرار می شود .

2- محدودیتهای به هم پیوستگی ; محدودیتهایی هستند که به وسیلۀ توناییهای افراد برای گرد هم آمدن در محلهای بخصوص به منظور کنش متقابل با یکدیگر برقرار می گردند . همۀ محیطهای فیزیکی ، حدّ ظرفیتی دارند که هاگراستراند آن را (ظرفیت انباشتگی) می نامد .

3- محدودیتهای اقتدار ; مربوط به محدودیتهایی می شوند که به وسیلۀ نظام قدرت در یک اجتماع کوچک یا جامعۀ بزرگتر برقرار می شوند . برای مثال مردم تا چه اندازه قدرت دارند در جایی که می خواهند زندگی کنند این امر به وسیلۀ منابع مالی آنها محدود می گردد . بیشتر مردم ممکن است بخواهند در محلاتی که خانه های زیبا و با تجمّل دارند زندگی کنند . اما تنها تعداد معدودی منابع مالی لازم را برای این کار دارند . از طرفی ، مقررات برنامه ریزی نیز اغلب انواع مسکنی را که می تواند در مناطق داخلی شهرها ساخته شود محدود می کند .

مثل این است که شالودۀ عمدۀ جغرافیای زمان از شرایط زیر تشکیل می شود :

1- حرکت در فضا ، حرکت در زمان نیز می باشد . یعنی همواره ما با یک نوع همگرایی زمانی – مکانی روبرو می باشیم که در شیوۀ زندگی ما تأثیرگذار است .

2- هر فعالیتی دارای استمرار زمانی است .

3- ظرفیت فضا محدود است .

4- کنش متقابل اجتماعی در زمان و مکان صورت می گیرد .

یکی از محققان ، سازماندهی زمانی – مکانی بخش مرکزی شهر بوستون امریکا را بررسی کرده است . از این نظر، دورهای استفاده از محله های شهری را می توان به چهار شیوه توصیف کرد (47) :

1- استفادۀ مستمر : نواحی دایمی . بعضی محلات مسکونی نزدیک مرکز شهر .

2- تخلیه : خالی در شب . ناحیه تجاری شهر .

3- هجوم: فعال به ویژه در شب مثل نواحی تفریحی .

4- جابجایی : جابجایی جمعیت از روز به شب . نواحی حاشیۀ بخش مرکزی شهر که هم محل تجاری و هم محل تفریح می باشد .

 

عمل آگاهانه ، جایگزین فضا :

بنو ورلن (49) ، استاد جغرافیا در دانشگاه زوریخ سویس ، در مطالعات و تحلیلهای جغرافیایی ، عمل آگاهانه را جایگزین مفهوم فضا می سازد و عقیده دارد که جغرافیدانان ، باید به جای فضا ، روی عمل آگاهانه تأکید کنند . زیرا ، عمل آگاهانه ، یک دل مشغولی اصیل و حقیقی برای جغرافیدانان می باشد . ورلن ، دلایل تأکید بر عمل آگاهانه را به شرح زیر توضیح می دهد (50) :

1- عمل آگاهانه ، با تأثیرپذیری از توانها و محدودیتهای جهان اجتماعی – فرهنگی (جهان ذهنی) و جهان فیزیکی (جهان مادی) صورت می گیرد .

2- عمل آگاهانه ، غالباً به همراه ایدئولوژی یا سیاست نظام حاکم و تأثیرپذیری از نظامهای اقتصادی و اجتماعی ظاهر می شود . از این رو ، عمل آگاهانه ، تعیین کنندۀ اقتصاد سیاسی کشورها و شکل دهی فضاهای جغرافیایی را به عهده دارد .

3- فضا یک امر مجرّد و غیرمادی است . فضا تنها برای طبقه بندی پی آمدهای ناشی از عمل آگاهانه ، بکار گرفته می شود .

4- تنها از ساختار فضایی ، نمیتوان به همۀ تفکّرات اجتماعی – اقتصادی تولید کنندۀ فضا پی برد .

5- عمل آگاهانه ، بنیانهای فضاهای جغرافیایی را خلق می کند نه فضا که خود ، حاصل عمل آگاهانه می باشد .

6- روابط اجتماعی را که شکل دهندۀ فضاهای جغرافیایی است عمل آگاهانه ، کیفیت و توان می بخشد نه فضای مجرّد .

7- فضا ، دارای هیچگونه معرفت و شناختی نمی باشد . بنابراین نمی تواند بنیانگذار جهان اجتماعی باشد . در حالی که عمل آگاهانه ، هم دارای امر مادی است و هم از معرفت و شناخت تأثیر می پذیرد . از این رو ، می تواند تولید کننده جهان مادی و جهان اجتماعی باشد .

8- تأکید بر فضا ، نمی تواند جغرافیدانان را به حل مسائل و برخورهای قومی یاری دهد . نظیر آنچه که امروزه ، از ظهور ناسیونالیسم در اتحاد شوروی سابق و یا قوم زدایی کثیف در یوگسلاوی سابق اتفاق می افتد .

9- تبیین واقعیتهای مکانی – فضایی ، تنها با تحلیل عمل آگاهانه امکان پذیر می باشد .

10- بنو ورلن ، فضا را غیرفعال ، انفعالی ، ثابت و مجرد فرض می کند .

11- ورلن می گوید : نمی توان جهان اجتماعی را با مفهوم فضا تحلیل کرد از این رو ، عمل آگاهانه باید در کانون علم جغرافیا ، به ویژه جغرافیای انسانی قرار بگیرد نه فضا . او به عمل اجتماعی در فضا تأکید می گذارد .

 

کاوش فضایی در جغرافیای رفتار فضایی

تصمیم گیری مردم در محیطهای جغرافیایی صورت می گیرد . این امر ، بعد از ارزیابی از چند انتخاب عملی می شود . یعنی مردم ، آنچه را که به رضایت خاطر آنها می انجامد انتخاب می کنند . در تصمیم گیری ، از طرف افراد و یا سازمانها ، تصویر ذهنی به عنوان بخشی از فرایندهای آن به کار گرفته می شود .

جغرافیدانان ، فرایندی که در آن ، ارزیابی انتخابها و جایگزینی ها صورت می گیرد کاوش فضایی می نامند .

 

قلمروها جغرافیای رفتار فضایی

در زمان ما ، مطالعات مربوط به ادراک محیطی و جغرافیای رفتاری در چهار قلمرو اصلی صورت می گیرد . رفتار انسانی و معرفت فضایی ، انسان – محیط و اندیشه اکولوژیک ، مطالعات تطبیقی ، فردی ، اجتماعی و فرهنگی ، ادراک چشم انداز و تجربه .

 

رفتار انسانی و معرفت فضایی

بیشتر مطالعات مربوط به ادراک محیطی و جغرافیای رفتاری از مکتب (جغرافیا به منزله علم فضایی) منشأ گرفته است. در اینجا ، در اغلب موارد فرد به عنوان یک عامل فعال و تصمیم گیرنده ، در چارچوب شرایط خاص ، بر اساس اطلاعات قابل دسترسی ، مورد مطالعه قرار می گیرد .

در دهه های 1960 ، 1970 جغرافیای رفتاری تحلیلی ، بیشتر مفاهیم خود را از رشته های روانشناسی ، جامعه شناسی و اقتصاد دریافت کرد و این مکتب را به صورت دیدگاه میان رشته ای درآورد . در نتیجه جغرافیدانان به مطالعه حوزه هایی پرداختند که تا آن زمان کمتر مورد توّجه آنها بود . روانشناسی گشتالتی ، یادگیریهای محیطی ، جغرافیای فضا – زمان مدلهای گزینشی ، معرفت فضایی ، تحلیل محیط زمینه ساز ، تأثیرات عوامل فاصله و مجاورت از آن جمله بود .

 

نتیجه گیری :

1- در جغرافیا ، واقعیتهای جغرافیایی و یا اطلاعات جغرافیایی ، با سایر واقعیتها و اطلاعات تفاوت دارد . بدینسان که هر واقعیت و اطلاعات جغرافیایی ، با مکان پیوند می خورد . چنان که مثلاً 30 تن برنج فاقد مفهوم جغرافیایی است . مگر آن که ، آن را با شرایط محیطی مکان تولید ، فرایند زمانی – مکانی تولید ، کیفیت مصرف و مکان حمل برنج ، به صورت یک (کل منتظم) درآوریم و در نهایت بتوانیم این واقعیتها را روی نقشه بیاوریم.

2- مکانها ، نظیر فضا و زمان ، ساختارهای اجتماعی می باشند و ضرورتاً ، شناخت آنها باید از همین طریق صورت بگیرد.

3- جهت شناخت فضا و مکان ، تحلیل چهار عامل عمده لازم می باشد :

الف- نظام اجتماعی . ب- نظام اقتصادی . ج- شرایط فرهنگی . د- شرایط طبیعی .

4- زمان و فضا ، منشاء و خاستگاه قدرت اجتماعی دارند .

 

تهیه کننده : بهاره پاشایی

استاد مربوطه : دکتر شماعی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد